هشت استراتژی اندیشیدن نابغهها
آیا تا کنون این پرسش برای شما پیش آمده است که استراتژی اندیشیدن نابغه ها چگونه است؟ یا برای مثال طرز فکر دانشمندان بزرگ چگونه بوده است؟ افرادی مانند پروفسور حسابی و انیشتین از چه استراتژی و راهبردی برای اندیشه و تفکر استفاده می کردند؟ لازم نیست که شما حتما نابغه باشید تا مانند چنین افرادی فکر کنید، شما می توانید از این استراتژیها برای تقویت خلاقیت و توانایی های ذهنیتان استفاده کنید.
1- به مشکلات از جنبههای گوناگون نگاه کنید و دیدگاههای تازهای را انتخاب کنید که افراد دیگر از آنها استفاده نمی کنند.
لئوناردو داوینچی باور داشت که برای به دست آوردن دانش درباره یک مسئله، باید یاد گرفت که چگونه آن مسئله را به راههای مختلف بازسازی کرد. او میگفت همیشه اولین رویکرد او به یک مشکل کمی متعصبانه بوده است. به همین دلیل تلاش میکرد تا مشکلات را از جنبههای گوناگون بررسی کند.
2- تجسم کنید!
انیشتین وقتی به حل یک مشکل میاندشید، تلاش می کرد تا موضوع خود را با استفاده از نمودارهای گوناگون به چند شیوه ممکن فرموله کند. او راهحل ها را تجسم می کرد. بتور داشت که کلمهها و اعداد چندان نقش مهمی در فکر کردن درباره راهحل یک مسئله یا مشکل ندارند.
3- بیافرینید! یکی از ویژگیهای برجسته نابغهها استعداد تولیدگری و زایایی آنهاست.
تامس ادیسون ۱۰۹۳ حق ثبت اختراع داشت. او با ارائه فکر و تدبیر، سودمندی وسایل اختراعی خود را تضمین می کرد. دین کِیت از دانشگاه کالیفرنیا در مطالعه ی ۲۰۰۰ مخترع تاریخ، به اثبات رسانده که بزرگترین دانشمندان نه تنها آثار فوق العادهای می ساختند، بلکه آثار بد و بدردنخوری هم در کارنامه خود داشتهاند. آنها از شکست نمیترسیدند، و چندان تلاش کردند تا به موفقیت دست یافتند.
4- ترکیبهای تازه بسازید.
اندیشهها، ایدهها، تصویرهای ذهنی و خیالهایتان را ترکیب کنید و دوباره ترکیب کنید و آنها را بصورت ترکیبهای گوناگون در آورید، هرچند که طبیعی و مناسب نباشند. قانونهای توارث که دانش نوین ژنتیک بر پایه آنها استوار است، توسط راهب استرالیایی گریگو مندل مطرح شد که ریاضیات و زیستشناسی را برای پدید آوردن یک دانش تازه با هم ترکیب کرد.
5- رابطهسازی کنید. میان موضوعهای ناهگون پل بزنید و پیوند ایجاد کنید.
داوینچی میتوانست میان صدای زنگ و آب ارتباط ایجاد کند. ساموئل مورس توانست با مشاهده ایستگاههای حملونقل با اسب، ایستگاههای تقویت کننده سیگنالهای تلگراف را اختراع کند.
6- متضاد فکر کنید.
فیزیکدان معروف نیلز بوهر باور داشت که اگر متضادها را کنار هم بیاورید، خواهید دید که افکار و اندیشههاتان به مرحلهای تازه منتقل میشود. توانایی او در تصور نور هم به عنوان یک ذره و هم به عنوان یک موج باعث شد به اصل تکمیل برسد. اندیشههای شناور و معلق و مسکوت میتوانند به شما برای آفریدن یک شکل تازه کمک کنند.
7- استعاری بیندیشید.
ارسطو استعاره را یکی از نشانههای نوابغ میدانست و باور داشت که هر فردی که ظرفیت درک همانندیهای میان دو قلمروی کاملاً مختلف را داشته باشد و بتواند آنها را به هم ربط دهد، یک نابغه است.
8- خود را برای استقبال از بخت و اقبال آماده کنید.
هر چه برای انجام کاری تلاش کنیم و شکست بخوریم، سرگرم کاری دیگر خواهیم شد. این اولین اصل تصادف خلاقانه است. شکست زمانی می تواند سودمند باشد که ما به آن به عنوان یک نتیجه بیحاصل نگاه و اندیشه نکنیم. به جای این نگاه، بهتر است روند کار، مؤلفههای آن، و چگونگی تغییر آنها را تحلیل کنیم تا به نتیجه برسیم. نپرسید: "چرا من شکست خوردم؟!" بپرسید: "چه کردهام؟".