■ سلطان قابوس همواره بر یک سیاست کشورش را اداره می کرد
■ نگرانی عمان از نفوذ عربستان چه بود؟
■ منطقه پس از قابوس چه راهی خواهد رفت؟با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.دیوان پادشاهی عمان بامداد امروز خبر درگذشت سلطان قابوس را اعلام کرد. اما سوال مهمی که ذهن تحلیلگران را بخود مشغول کرده اینست که پس از او چه خواهد شد؟ به او سلطان صلح لقب داده بودند. همانطور که پایتخت کشورش رفت و آمدگاه صلح بود. قابوس بن سعید بن تیمور البوسعیدی، تاج پادشاهی را هنگامی بر سر نهاد که عمان از لحاظ فقر فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زیر صفر در رنج بود، منزوی ترین و محروم ترین کشور عربی حاشیه خلیج فارس به حساب می آمد. البته این وضعیت تا قبل از قیام ظفار بود.
پس از جنگ داخلی و شورش چپ ها در منطقه ظفار، مسیر کشور عمان به سمت دیگر رفت. او که بر شورشیان که با نام جنبش نهضت ازادی برای پادشاه قد علم کرده بودند، مبارزه کرد و در نهایت با کمک شاه ایران بر آنها غلبه کرد و کشورش را به سمت مدرنیته هدایت کرد. روایت است که سه اصل مهم در پیشرفت کشور عمان، التفات سلطان قابوس به معترضان جنبش نهضت آزادی بود. او که در همان زمان اعلام عفو عمومی کرد سه نفر از رهبران این حزب را در دولتش به کار گرفت.
عطاالله مهاجرانی وزیر ارشاد در دولت اصلاحات دراینباره نقل خاطره می کند : «سفری داشتم به سلطان نشین عمان و با عبدالعزیز الرواس که وزیر اعلام این کشور ملاقاتی رسمی داشتم. وی پس از این ملاقات مرا به خانهاش دعوت کرد. سخن از گذشتهاش به پیش کشید و گفت: در دوران دانشجویی با تعدادی از دانشجویان از مخالفان سرسخت سلطان بن قابوس بودیم. گرایشهای چپ داشتیم و گاه در کشورهای دیگر به سفارت عمان حمله میکردیم. مدتی بعد در داخل به مواضع دولت حمله مسلحانه کردیم و دستگیر شدیم. ما را به زندان بردند. زمانی نگذشته بود که من و همراهانم را از زندان بیرون آورده، سر و صورت اصلاح کرده، لباس رسمی پوشیدیم. گفتتند سلطان بن قابوس شما احضار کرده است. پیش خود گفتیم اعداممان حتمی است! ما را نزد وی بردند. سلطان ما را احترام کرد و نزد خود نشاند. تعجبمان بیشتر شد. سر سخن باز کرد. از گذشته تا حال گفت، از وضعیت کشور و این که با تفکرات چپ کشور به سرانجام نمیرسد با دلیل و آمار و منطق مجابمان کرد و “گفت: ما راهی را برای پیمودن آغاز کردیم. شما درس خواندههای کشورید حیف از شماست که در زندان باشید. گذشتهها گذشت. من چند پیشنهاد برای شما دارم اول اینکه: سرمایهای در اختیارتان میگذارم، با خانواده به هر کشور خارجی مایلید مهاجرت کنید و تا آخر عمر با عزت زندگی کنید. یا اینکه: به شما سرمایه و امکانات میدهم تا به کار کشاورزی و تولید بپردازید. و یا اینکه به من برای مدیریت و توسعه کشورمان کمک کنید، من مدیرانی متخصص میخواهم و اگر مایل هستید همراهم باشید.” در بهت به سر بردیم. در پوست خود نمیگنجیدیم و با آغوش باز راه سوم را انتخاب کردیم و سلطان بن قابوس هر یک را به مقام وزارت، و مشاوره منصوب کرد و من وزیر امور خارجه شدم.»
روابط سلطان قابوس با ایران
سلطان قابوس همواره بر یک سیاست کشورش را اداره می کرد، با دوستان مروت با دشمنان مدارا، که این سیاست سبب شده بود که او تقریبا دشمنی نداشته باشد! اما در باره تاریخچه روابط ایران و عمان، منابع خبری از آن بسیار نوشتند: مهمترین وجه رابطه دیپلماتیک ایران و عمان در سه دهه اخیر را می توان در نقشی خلاصه کرد که مسقط در این دوره به عهده داشته: میانجیگری میان تهران و کشورهایی که با جمهوری اسلامی بر سر مسائلی اختلاف داشته اند. نقش عمان در این زمینه شاید نخستین بار در اوج روزهای جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۶پررنگ شد. هنگامی که مسقط با دعوت از نمایندگان تهران و بغداد تلاش کرد تا طرفین درگیر به شکلی محرمانه راهی برای رسیدن به توافق آتش بس بیابند. گرچه آن مذاکرات به توافقی میان ایران و عراق نیانجامید اما موضع دو طرف را برای پذیرش آتش بس در یک سال بعد آماده کرد.
در سال های پس از جنگ هشت ساله، عمان به این تلاش های میانجیگرایانه ادامه داد و از سرگیری روابط ایران با عربستان سعودی و بریتانیا حاصل همین دوران (۱۹۹۰) است. همچنین وساطت عمان در ماجرای رهایی ملوانان بریتانیایی از ایران در سال ۲۰۰۷ را باید به این فهرست افزود. آزادی سه جوان آمریکایی متهم به جاسوسی از زندان اوین در دو تابستان متوالی (سال های ۱۳۸۹ و۱۳۹۰) شاید تا این لحظه تازه ترین محصول به بارنشسته دیپلماسی میانجیگرایانه عمان در این مسیر باشد.
بی بی سی در این باره نوشت:ایران و آمریکا که به سبب قطع رابطه دیپلماتیک، با وساطت عمان راهی برای رهایی زندانیانی بیابند که پیشتر جمهوری اسلامی آنها را به هشت سال حبس محکوم کرده بود. عمان برای رسیدن به این هدف پذیرفت که وثیقه نیم میلیون دلاری هر یک از این سه جوان را به جمهوری اسلامی بپردازد که روی هم رفته یک و نیم میلیون دلار می شد. اما در ماجرای آزادی سه جوان آمریکایی، حسین نوش آبادی، سفیر ایران در عمان ابراز امیدواری کرد که نقش واسطه گری عمان به همین موضوع محدود نشود و بتواند به آزادی «ایرانیان زندانی» در آمریکا بیانجامد. سفیر ایران در این زمینه به طور مشخص از شهرزاد میرقلی خان نام برد که در سال ۲۰۰۷ شد. با این حال نباید فراموش کرد که همه دعوت های عمان از ایران برای حل مسائلی که یک طرفش تهران بوده همیشه با پاسخ مثبت جمهوری اسلامی مواجه نشده است. از جمله، تلاش عمان برای حل اختلاف ایران و امارات متحده عربی بر سر جزایر سه گانه (تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی) که هربار تهران تمایلی عملی برای حل آن نشان نداده است و یا رد درخواست مسقط برای وساطت بین تهران و واشینگتن. البته آمریکا با توجه به وجود عمان، کانال ارتباطی مورد اطمینانش توانست در ژانویه ۲۰۱۲ پیام «هشدار» جدی خود در قبال تهدیدهای ایران به بستن تنگه هرمز را به تهران برساند. سلطان قابوس، پادشاه عمان، در گفتگو با شبکه تلویزیونی فوکس آمریکا و بدون اشاره به جزییات موضوع فاش ساخت که این هشدار به دست رهبران ایران رسیده است.
اما فارغ از این نقش میانجیگری عمان، روابط دوجانبه تهران - مسقط بر چه پایه ای استوار است؟ و از آن مهمتر، دلایل عمان برای اختلاف مواضعش با دیگر کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس بر سر تعاملی متفاوت با ایران چیست؟ به نظر می رسد مهمترین عواملی که ماهیت رابطه ایران و عمان را شکل داده اند از یک سو مرتبط با مسایل نظامی - استراتژیک و از سوی دیگر ریشه در تفاوت ها (و حتی اختلافات) عمان با دیگر کشورهای عرب داشته باشد. استراتژی منطقه ای برای حفظ ثبات برخلاف رابطه ایران با دیگر همسایگانش که براساس تجارت و بازرگانی یا علقه های فرهنگی بنا شده، آنچه که ماهیت روابط تهران - مسقط را شکل داده، همکاری نظامی و استراتژیک منطقه ای است. این رابطه از سال های پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ایران و با کمک نظامی شاه به حکومت عمان برای مقابله با شبه نظامیان ظفار آغاز شد.
گرچه کشورهای دیگری هم در آن هنگام به یاری حکومت نوپای سلطان قابوس پرداختند اما نقش اصلی در پشتیبانی لجستیکی دادن به نیروهای نظامی عمان و حتی رویارویی مستقیم با شبه نظامیان چپگرای ظفار بر عهده نیروهای نظامی ایران بود که توانست زمام امور را در سال ۱۹۷۵ به سلطان قابوس بازگرداند. از آن هنگام تاکنون، به عقیده برخی تحلیلگران عرب، سلطان قابوس حکومتش را مدیون ایرانی هایی بود که در روزهای سخت به یاری اش شتافتند. امضای توافقنامه های مرزی ایران و عمان بر سر تنگه هرمز حاصل همین دوران است و طرفین از آن به بعد اسناد امنیتی و نظامی دیگری امضا کرده اند که از جمله به ناظران نظامی هر طرف اجازه میدهد تا بر مانورهای یکدیگر نظارت کنند.
دومین سفر سلطان قابوس به تهران تابستان ۱۳۸۸ بود.سلطان قابوس در این سفر علاوه بر ملاقات با رهبر معظم انقلاب و محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور وقت، قرارداد توسعه میدان گازی جزیره کیش را به ارزش هفت میلیارد دلار (و با چشم انداز توسعه تا سقف ۱۲ میلیارد دلار) با طرف ایرانی امضا کرد که به دلیل تحریم های بین المللی عمان را از مشارکت در پیشبرد این طرح بازداشت. عمان به عنوان یکی از متحدان اصلی آمریکا در خاورمیانه و یکی از شش عضو شورای همکاری خلیج فارس در سه دهه اخیر سعی کرد که حتی در مواقع همراهی با متحدانش، مستقل از آنها به نظر برسد.درباره جزایر سه گانه سلطان قابوس معتقد بود که باید از راه مذاکره به اشغال آنها پایان داده شود - اما این موضعگیری همواره دربستری متفاوت با دیگر اعضای شورای همکاری مطرح شده تا از تنش در روابط ایران و عمان جلوگیری کند.
وجوه تمایز عمان از دیگر کشورهای عرب شاید بتوان مهمترین وجه افتراق نسبی عمان از سیاست های شورای همکاری خلیج فارس و دلیل حفظ نزدیکی اش با ایران را در اختلافات مسقط با ریاض دانست. فارغ از همه فاکتورهای ملی و منطقه ای، موضوعی که چشم انداز رابطه تهران و مسقط را مبهم می سازد این است که سلطان قابوس، حاکم بلامنازع عمان در چهار دهه اخیر، برخلاف دیگر نظام های پادشاهی عرب، جانشین خود را یک نامه معرفی کرد که امروز با علام خبر فوت او معرفی شد.
سلطان قابوس که هنگام فوت ۷۹ سال داشت، ظاهرا همه این سال ها نقش اصلی را در تنظیم روابط خارجی کشورش از جمله با ایران داشته است نه تنها فاقد برادری برای جانشینی است بلکه از تنها ازدواج کوتاه مدتش در میانه دهه ۱۹۷۰ هم فرزندی ندارد. قابوس از سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۰) که پدر خود را در کودتایی آرام و بدون خونریزی کنار گذاشت و به تبعید فرستاد، زمام امور عمان را در دست دارد. زمامداری فردی وی سبب شده که حکومت تمام و کمال به خود وی وابسته باشد.
با کلیک بر روی تصویر، مطلبی دیگر مرتبط با موضوع، در دسترس شما خواهد بود.بر اساس سنت و عرفی که در خاندان آلبوسعیدی حاکم بود، فرزندان به جای پدران مینشستند و بر این سرزمین سلطنت میکردند ولی این روند نمیتواند در مورد سلطان قابوس صادق باشد. قابوسبنسعید در سال ۱۹۷۶ با دخترعموی خود ازدواج کرد، ولی این ازدواج دیری نپایید و او زن خود را بعد از سه سال یعنی در سال ۱۹۷۹ طلاق داد. او پس از این هرگز ازدواج نکرد و از ازدواج قبلی خود نیز فرزندی ندارد. مضاف بر این سلطان قابوس تنها فرزند ذکور پدر خویش یعنی سعید بن تیمور است و طبعاً برادر یا برادرزادهای ندارد. همین مساله موجب شده که در طول سلطنت وی بهخصوص بهدلیل بیماری و پا به سن گذاشتن قابوس این سوال پیش بیاید که تکلیف سلطنت پس از سلطان فعلی عمان چه میشود. سلطان قابوس سرطان روده بزرگ دارد و مدتها تحت درمان بود و برای شش ماه نیز در آلمان بستری شد، علیرغم اینکه سرطان وی کنترل شده ولی پس از آن، او روزبهروز ضعیفتر شده بود.
قابوس کشور عمان را که در آغاز زمامداریش سخت عقبافتاده و منزوی از دنیا بود، به سوی پیشرفت اقتصادی هدایت کرد. او با استفاده از منابع ارزی ناشی از درآمدهای نفتی و جهانگردی، زیرساختهایی را ایجاد کرد و مسکن و مدرسه و بندرگاه ساخت. خود نیز با استفاده از این منابع ثروت بیشتری اندوخت و حالا بنا به دادههای نشریات غربی، یکی از ده پادشاه ثروتمند جهان به شمار میرود. قابوس در میان حکام کشورهای عربی پرسابقهترین است. او در عین حال یکی از محبوبترین آنها در میان مردمشان به حساب میآمد. شکافهای طبقاتی و اجتماعی در عمان نسبت به بسیاری از کشورهای عربی در سطح محدودتری است و روند مدرنسازی با آسیبها و محرومیتهای اجتماعی شدید توام نبوده است.
مدرنسازی نظام آموزشی عمان دستاوردهای قابل اعتنایی داشته و دسترسی به آموزش در این کشور دو میلیون و ۶۰۰ هزار نفر (یک میلیون و ۹۰۰ هزار نفر بومی و ۷۰۰ هزار نفر خارجی) به امری قابل دسترس بدل شده است. دولت سالانه یک چهارم بودجه خود را به امور آموزشی اختصاص میدهد. در زمینه برابری قانونی زن و مرد نیز عمان از همه کشورهای عرب منطقه پیشروتر است. در مجموع، سلطان قابوس در عرصه اجتماعی و سیاسی نوعی ثبات توام با اصلاحات محافظهکارانه را دنبال کرده و به رغم قدرت مطلقهاش با خواستهای محدودی که اینجا و آنجا در جامعه محافظهکار عمان شکل گرفته همراهی و همگامی نشان داده است تا "ثبات" کشور و تاج و تخت دستخوش بحران نشود. همین رفتار در جریان "بهار عربی" که تنشهای محدودی در درون عمان نیز در پی داشت، سبب شد که این کشور در مجموع با عوارض و پیامدهای محدود، بحران را از سر بگذراند.
در عرصه سیاست خارجی عمان پیوسته به نوعی از ثبات محافظهکارانه در رویکردها و جهتگیریهای بینالمللی و منطقهای مشهور بوده است. بنا به اسناد ویکیلیکس، در حالی که در مناقشه بر سر برنامه هستهای ایران، توصیه مخفیانه مقامهای عربستان به مقامهای آمریکایی این است که باید "سر مار را زد"، یوسف بن علوی، وزیر امور خارجه عمان در گفتوگوهای محرمانهاش با نمایندگان آمریکا تا آنجا پیش میرود که میگوید: "یک ایران مسلح به سلاح اتمی لزوما عامل بیثباتی در منطقه نیست". در گزارشهای ویکیلیکس همچنین خبرهایی از پیگیری دائمی عمانیها برای برقراری ارتباط بین ایران و آمریکا وجود دارد. بر اساس این گزارشها، سلطان قابوس به همراه وزیر امور خارجه و وزیر فرهنگ عمان به طور پیوسته دیدگاه و میزان تمایل ایران برای تعامل با آمریکا را به مقامات این کشور گزارش میکردهاند. این کنشها حتی از پیش از روی کار آمدن دولت اوباما نیز در جریان بوده است.
علاوه بر سابقه قدیمی روابط دو کشور، این که ایران و عمان بر دو سوی تنگه هرمز مسلط هستند هم عاملی مهم در حسن همجواری آنها به شمار میرود. ثبات و آرامش این تنگه هم به لحاظ امنیت عمان و هم به دلیل اهمیت آن برای تدوام صدور نفت از خلیج فارس به جهان اهمیت زیادی دارد. همه اینها ایجاب میکند که مسقط روابط حسنه و عاری از تنشی با تهران داشته باشد و حتی بکوشد تنشهای بالقوه خطرناک در روابط ایران با سایر کشورها را هم تا حد ممکن کاهش دهد. همین مناسبات خوب با تهران سبب شده که به خصوص در دهه گذشته عمان نقش میانجیگرانه بیبدیل در مناسبات ایران و غرب برای آزادی گروگانها و شهروندان زندانی دو طرف بازی کند.
سومین سفر قابوس به تهران شهریور سال ۹۲ و اندکی پس از آغاز دوران ریاست جمهوری حسن روحانی انجام شد. آن زمان خبرهایی مبنی بر وساطت عمان میان ایران و آمریکا برای حل مناقشهای هستهای منتشر شد، اما چندان مورد تایید قرار نگرفت. در آذرماه ۹۱ نیز فاش شد که عمان از یک سال پیشتر به طور فشرده در کار میانجیگری میان ایران و آمریکا برای حل مناقشه هستهای بوده و هر دو طرف چندین دیدار محرمانه در این کشور داشتهاند. بعدتر یکی از مشاوران حسن روحانی فاش کرد که اولین دیدار محمدجواد ظریف و جان کری نه ابتدا به ساکن، بلکه حاصل مذاکرات محرمانه قبلی و نهایتا گامی در جهت آشکارسازی این مذاکرات بوده است. برملاشدن نقش ویژه عمان در میانجیگریهای دو سال اخیر میان ایران و آمریکا با انتقادهای سختی در کشورهای عرب خلیج فارس روبرو شد، اما مقامهای عمانی از این اقدام خود دفاع و آن را در راستای تامین امنیت بیشتر برای منطقه توصیف کردند.
رابطه عمان و عربستانموسسه پژوهشی رند (RAND) در تحقیقی پیرامون موضع عمان در قبال برنامه اتمی ایران نوشت که بخشی از مقام های کنونی و سابق عمان معتقدند عربستان سعودی در پی اهداف توسعه طلبانه منطقه ای خود، مساله اتمی ایران را بزرگ تر از واقعیت جلوه می دهد. بنا به همین گزارش، افرادی که در مسقط با آنها مصاحبه شد به ادعای ارضی سعودی بر منطقه البریمی اشاره داشتند که در دهه ۱۹۵۰ به درگیری نظامی طرفین انجامید. از سوی دیگر، روحانیون وهابی عربستان سعودی که در چند دهه اخیر دست بالا را در تفسیر اسلام در آن کشور داشته اند، عمانی ها را زندیق (خارج از دین) می دانند. واقعیت این است که بخش اعظم مردم عمان و از جمله خاندان سلطنتی این کشور معتقد به مذهب اباضیه هستند.
درباره ماهیت این مذهب روایات متعددی در تاریخ آمده از جمله اینکه آنها ادامه خوارج هستند که بر علی بن ابیطالب امام اول شیعیان شوریدند. اما این تعریف مورد وثوق اهل اباضیه نیست و آنها سابقه شکل گیری خود را به دورانی پیش از خلافت خلیفه چهارم می رسانند. نگرانی مقام های عمان از نفوذ عربستان سعودی در سال ۲۰۰۸ به درگیری شماری از اهل تسنن در شهر صلاله با پلیس عمان منجر شد. در آن هنگام، مقام های عمان دستور داده بودند که مردم درباره اعلام روز عید فطر از نظر روحانیون سعودی تبعیت نکنند. اما نه تنها تفاوت های فرهنگی عمانی بلکه ساختار حکومتی این کشور هم آن را از سایر همسایگانش متمایز می کند. برخلاف دیگر نظام های سلطنتی عرب که عموما ملک و یا شیخ نامیده می شوند رهبر عمان رسما سلطان است و در جوانی در ارتش بریتانیا خدمت کرده است. عمان با توجه به موقعیت استراتژیکی که آن را در بین شبه قاره هند و قلب خاورمیانه قرار می دهد - سالها قبل از آنکه دیگر کشورهای عرب استقلال خود را با سرنگونی امپراتوری عثمانی به دست آورند- در قرن نوزدهم به قدرتی منطقه ای بدل شد.
برگرفته از:
khabaronline.ir